۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

به بهانه‌ی لب بر تیغ رمان تازه‌ی حسین سناپور

دیروز لب برتیغ حسین سناپور را تمام کردم. در آغاز احساسات متناقضی داشتم، اما درنهایت آن‌چه پس از گذشت 30 ساعت، و در این دقایق حالا بر ذهنم غالب است، افاضه‌ می‌نویسم این‌جا:

لب برتیغ رمانی‌ست متفاوت با آثار منتشرشده‌ی قبلی از سناپور. در بررسی منصفانه‌ی اثر به‌زعم من باید این نکته را مدنظر قرار داد، که ژانر رمان لب برتیغ (با تعدیل مواضع احیانن ضد ژانرمان)، جنایی و تریلر است. در این یادداشت قصد دارم به‌جای تمرکز بر زبان و برشمردن ضعف‌های احتمالی نثر در اثر مزبور، به نکته‌ی مثبتی بپردازم که در نقدهایی که تا امروز بر این کتاب نوشته شده، یا اشاره نشده، و یا اگر شده، من نخوانده‌ام. در یک جمله بزرگترین مزیت لب برتیغ، و موفقیت بزرگ نویسنده در نگارش آن، این است: "درآوردن یک رمان جنایی خوش ساخت و به‌اصطلاح سرپا." در این قحطی که در جریان داستان‌نویسی ایران در تألیف و نگارش ژانرهای بیشمار و متنوع داستانی وجود دارد، تلاش داستان‌نویس موفقی چون آقای سناپور در خروج از فضای شناخته‌شده‌ی کارهایش و تجربه در این نوع کار که مابه‌ازا های موفق در ادبیات داستانی فارسی یا ندارند، یا اگر هم دارند بسیار اندکند، بسیار قابل تحسین است. کاری نداریم که بدون‌شک لب برتیغ نمونه‌ی بهترین رمان جنایی نیست که می‌توان در زبان و ادبیات فارسی خلق کرد، کاری نداریم که شاید تا خلق یک شاهکار ادبی در این ژانر، خیلی مانده و هنوز شاید تجربه‌ها و تلاش‌های بسیار این‌گونه باید ازسوی داستان‌نویسان توانای معاصر انجام پذیرد. چیزی که می‌خواهم بگویم این است، که ادبیات داستانی ما این روزها بسیار نیازمند تنوع و تلون مزاجی و ژانری‌است. روده‌درازی نمی‌کنم، کافی‌ست برای چند دقیقه چشم‌هایتان را ببندید و نمونه‌های موفق داستان و رمان ایرانی که در این ده سال مثلن خوانده‌اید را، مرور کنید، سپس خیلی کوتاه و مختصر شاهکارهایی را که در ژانرهای متفاوت در ادبیات معاصر داستانی جهان می‌شناسید و خوانده‌اید، در ذهن‌تان بشمارید، همین؛ تفاوت در کمیت و تنوع ژانرها آن‌قدر فاحش است و شدت نور آن‌چنان زننده، که چیز دیگری برای اضافه‌کردن نمی‌ماند.

پ.ن. چه‌قدر این صفحه به تغییر نیاز دارد؛ حالا بعد از یک سال احساس می‌کنم اگر نتوانم سر تا پایش را عوض کنم، اساس‌کشی محتوم به‌نظر می‌رسد!

هیچ نظری موجود نیست:

Layout design by Pannasmontata | Convert to Blogger: Arman Radmanesh